هر که از راه رسید

قصه ای گفت از این دام فریب

یکی اینگونه که من

"قایقی خواهم ساخت

دور خواهم شد از این خاک غریب"

دیگری با نفسی گرم و مسیحا یی وپاک

این چنین خواند که من 

"مرغ باغ ملکوتم

نی ام از عالم خاک" 

من کنون با همه بی سرو سامانی خویش 

این چنین می خوانم: 

"ما٫ بدین محکو میم 

که بیاییم٫ بمانیم ٫ولی در دل این عالم فانی 

آن چنان دیر نپاییم 

نا گزیریم از این درد که خا موش شویم 

قسمت این است که ما نیز فراموش شویم"


دسته ها :
1388/7/29 22:15
X